یه کاری بکن تا نمردم!


19


گنا هت را نمی بخشم

تو را یا دیگری دیدم: که گرم گفتگو بودی: با او آهسته می رفتی

سرا پا محو او بودی: صدایت کردم و بر من چو بیگانه نگه کردی

شکستی عهد دیرین را گنه کردی : گنا هت را نمی بخشم

چه شبها را که من : بیاد تو سحر کردم

چه عهدی که بیهوده به پای تو هدر کردم

گنه کردی: گناهت را نمی بخشم

همین بود آن وفایی را که می گفتی

همین بود آن صفائی را که می گفتی

تو که خود این چنین بودی

        چرا  روزم را سیه کردی؟؟!!

بی وفایی که شاخ و دم نداره بی معرفت!

12575146
گفتی امشب اومدم بهت بگم باید برم
گفتی میخوام بهت بگم همین روزا مسافرم
باید برم برای تو فقط یه حرف ساده بود
کاشکی میدی قلب من به زیر پات افتاده بود
سفر همیشه قصه ی رفتنه و دلتنگیه
به من نگو جدایی هم قسمتیه از زندگیه
همیشه یک نفر میره ادم و تنها میذاره
میره یه خاطره پشت سرش جامیذاره
همشه یک دله غریبه یه گوشه تنها میمونه
یکی مسافر یکی اینوره دنیا میمونه
دلم نمیاد که بگم به خاطره دلم بمون
اما بدون با رفتنت از تنه خستم میره جون
بمون واسه خونه یی که محتاج عطره تن توست
بمون واسه پنجره یی که عاشقه دیدنه توست
بمون برای کوچه یی که بی تو لبریزه غمه
ابری تر از اسمونش ابرای چشمای منه
-با عرضه معذرت از تمامیه دوستایی که در پسته قبلی نظر داده بودم راستش مجبور شدم پاکش کنم جبران میکنم! با تشکر-

مثله یه خوابه سفید!

00014001

من نیاز دارم که دوباره به دنیا بیام و از نو ساخته بشمبر اساسه تمومه معیار هایی که در این ۱۶ سال منو تحته سلطه و حسرته خودشون قرار دادنمن نیاز دارم تا دوباره به دوره ی جنینی بر گردم و تمومه بدنم با فرمه جدیدی ساخته شه!
محکم تر برای تحمله مشکلاتی که اینبار میدونم قراره آزارم بدن!
من میخوام عوض بشم و با عوض شدنم تمومه وابستگی هامو هم عوض کنم

خودم رو مادرم  برادرم و پدرم رو!
من نیاز دارم که بیشتر توانا باشم

من  نیاز دارم که به تمومه بودنم خاتمه بدم !
قدری عاشق نباشم و قدری از همه متنفر باشم!
من میتونم فقط اگه تازه بشم!
میتونم جواب خود خواهی های تمومه معشوقه هام رو بدم

جواب بیهرمتی ها و توهین هایی که روز گار میکنه!

ولی 16 ساله فرصته نسبتا زیادی میبره تا ادم ذره ذره ی وجودشو خرد خرد کنه و

با ملاتی از محبت خالص اینبار

   دیگه زندگی رو با عینک دودیه مشکیه همیشگی

به حرمته عشق نمیینم!
با مد پیش میرم و زنددگی رو هر روز  سرخ ...شایدم سبزه سبز میبینم!
دیگه ساده نخواهم بود و دیگه فریبه حرف بازی های امثاله مردممون رو نمیخورم!


دیگه از سوسک به اندازه ی یه –ادم – نمیترسم!
و اینبار حتی مارمولک رو هم در اغوش میگیرم و اون رو هم از نو میسازم!

-خوابه قشنگی بود به قشنگیه تمومه نیاز هام!-
کاش واقعا میشد عوض بشم!
!!!