خدایااااااااااااااااااااااااا!!!

بچه

...خاموش میشوم و مکث میکنم...
...تو اه میکشی...
...من گریه میکنم دیوانه میشوم...
...تو رویه دفترم یک قلب میکشی...
...یک راه میکشی...
...من روی راه تو صد اشک میچکم...
...تو قهر میکنی یک ماه میکشی...
...من روی ماه را نفش تو میکشم...
...تو ناز مکنی....
-آرام میشوم-
...تو با مداد سبز اغاز میکنی...
...یک راه میکشی یک دشت میکشی...
...یک عالمه فلوت پر اهنگ میکشی...
...من سنگ میشوم با جوهر سیاه...
...تصویری از خودم دلتنگ میکشم...
...بی رنگ میشوم چون سنگ میشوم...
...ازرده میشوم...
...از دوریه تو باز افسرده میشوم...
...تو رویه ماه را یک ضرب میزنی...
...دیگر نمیروی...
-آرام میشوم-
....و روی صورتت صد بوسه میزنم...
...بیدار میشوم....اما...تو نیستی!!!!

نظرات 9 + ارسال نظر
خدائی شنبه 11 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 04:26 ب.ظ http://khodaei.blogsky.com

سلام
پس چرا اینطوری؟!
چرا قالب خراب کردی؟!
خوب کامل برش میداشتی!
خراب کردی.....!!!!
اگر دقت کرده باشی
بالای صفحه وبلاگ نوشتم که اگر راست کلیک ممنوع بود
چطوری کد قالب بدست بیارید
ولی شما مشاهده نکردین
موفق باشین

[ بدون نام ] شنبه 11 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 06:54 ب.ظ http://ZooghaL

سلام.

مهدی شنبه 11 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 10:29 ب.ظ http://oxin.blogsky.com

سلام
خوبید؟ممنون که به وب ما سر زدی...در مورد رابطه من ونسرین فقط خدا میدونه همین....
راستی متن بالا واقعا قشنگ بود در مورد پست پائین هم من واقعا دوست داشتم که همیشه بچه بودم و معصوم... ای کاش میشد ولی افسوس ...
بازم به ما سر بزن

ایلیا یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 08:05 ب.ظ http://ealia.blogsky.com

منو یاد ایرج جنتی میندازه .

یاسمن یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 10:19 ب.ظ http://www.sedayeshekastanekhatereha.blogsky.com

parastooye aziz salam.merc ke be man sar zadi.soaletam khoondam ama age doost dashti ba hamoon idiyi ke neveshtam bishtar sohbat konim behtare.webloget ghashange. :-Sama esme webloget chera poochgara

بهار یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 10:33 ب.ظ http://queen-of-dreams.blogsky.com

سلام دوست خوبم ..... من کامنت شمارو که واسه کریم جان گذاشته بودین رو خوندم ..... راستش هر کسی به نوعی با این مسئله درگیره و بهش فکر کرده ...... هر چی بیشتر بهش فکر کنی بیشتر به شک میفتی .... ببین دوست عزیزم مطمئنا من بیشتر از شما خدارو نمی شناسم ببخشید که این جسارتو کردم ..... خودم سوال هائی دارم که نمیدونم کی به جواب میرسن ... شاید این مسائل در این جهان مادی قابل درک نباشن ..... خیلی به سوالتون فکر کردم اما به جوابی که بتونم شمارو قانع کنم نرسیدم ..... واقعا متاسفم ..... شاید اگه چند سال پیش این سوالو می شنیدم میتونستم جوابتونو بدم اما الان خود منم با همین قضیه درگیرم ..... احساس می کنم خیلی از خدا فاصله گرفتم ..... ولی میدونم خدا کسیه که همیشه به آدم فرصت جبرانو میده .... حس پرستش درون فطرت انسان وجود داره ..... خدای من .... اولش حس می کردم براتون حرفی دارم اما الان می بینم که هیچی هیچی نمیدونم ..... واقعا جای تاسف داره ..... ببخشید ..... از خودش میخوام که به من و شما کمک کنه ..... پیروز باشین

فرزاد دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 11:36 ق.ظ http://www.sevenworld.co.sr

سلام
وبلاگ جالبی داری و مطالب جالبتر
وقت کردی به منم سر بزن
بای
seven

کریم دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 09:37 ب.ظ http://kybest.blogsky.com

سلام
فکرمیکنم بهار جون همه چیز و گفته باشه ولی یه حقیقت برای همه ما روشنه و آن این است که
مثال وقتی از چیزی میترسیم آول از همه نام ویاده خدا را به زبان می یاوریم در ضمن این حرف میگم نگی که طرف مالا
شده ولی قران خواندن این حس پوچی را ازت دور میکنه به امید دیار این بار با یه حس دیگر

الهه دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 07:34 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد