پشیمانی


13797502

امروز پشیمانم از عشقی
 که مرا چون مسیح به صلیب کشیده است
و ذره ذره دلم را پاره پاره کرده
و تمام شبهایی را اشک ریختم
 که خدا به من نزدیک بوده است؟!
اما من برای حرمته کسی اشک ریختم
که تازه فهمیده ام حرمتی نبوده است
 همه ی ستاره هایم چراغ بوده اند
 و هم اکنون
همه
سوخته اند!!!

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 04:22 ب.ظ http://topphoto.blogsky.com

چیی؟؟؟؟؟؟
میبخش منو که نمیتونم بخونم؟!

یاسمن سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 08:11 ب.ظ http://mehrabooni-sedaghat.blogsky.com

دوست نازنینم چه غم بزرگی تو این نوشته ات موج میزد امیدوارم که این غم تو دلت نباشه. ضمنان اشکان پسرمه...

وای یاسمن جان
۱-حیلی خوشحالم کردی اومدی!
۲- پسره خیلی ناز و دوست داشتنیه داری
مراقبش باش و از طرقه من ببوسش!

ایلیا سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:44 ب.ظ http://ealia.blogsky.com

ستاره و نسوختن ؟!

ستاره نمیسوزه ایلیا جان!
اما...اما ستاره اگه نبود
لفظ چراغ اگه گرفت!
اونم با جنس نامرغوب!
شک نکن
دیر یا زود می سوزه
ممنون اومدی

محمد ریاحی شنبه 11 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 02:43 ب.ظ http://tricks.blogsky.com

سلام ما که تعارف نداریم...
فوق العاده بود....

محمود شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:30 ب.ظ

همه اش کس شعر با با ما خسته شدیم پس کس کو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد