امشب بر خلافه اعتقادم که اشباحی نیستند
حس غریبی دارم حس تنها نبودن
حس زندگی با افرادی از دنیای نبودن
حس بودن با قصه های بابا بزرگ و رانندگی های
بیمهابا ی دایی کوچیکم
حس غریبه تمومه کسایی که باهاشون خاطره دارم ولی
الان فرصتی برای تجدید اونها نمونده!
امشب ارواحی که هیچ ترسی ندارن دارن باهام گپ میزنن
یکی از پشیمونی هاش میگه
یکی از تمومه کارایی که میخواسته بکنه و نشده
خدا هم که مثه همیشه رو صورت ماه ریشخنده همیشگی رو به لب داره
من هستم و تاریکیه بغض انگیزه شبای همیشگی
منم و ارامشی که شب برام میاره
امشب بر خلاف همیشه نای گریه ندارم
امشب اصلا اصلا به تو فکر نمیکنم
اصلا صلا برام مهم نیستی امشب!
تو بی خیالیه خودم غوطه ورم و زندگیم خیلی شیرین شده
تو شیرینیه این رویا هنوز اخت نشده بودم که مامان صدام زد و من بی منته این خواب شدم!
مد شده تازگیا همه یخی میشن؟
سلام مرسی از اینکه اومدی به وبلاگ من خوبه من و شما موضوع های وبلاگمون یکیه پس میتونیم به هم لینک بدیم البته اگه شما مایل باشی منتظر نظرت تو وبلاگم باشم؟
مد نیست بگو به این دختره یخی اما تو با کارایی که میکنی واقعا به جای عقل یخ تو کلته!
یه یه من که عاشقه این نینیه شدم هیچی نشده!
داداشت از کانادا اومد پرستو؟
سلام....اینجا همه با شما اشنا هستن گوا ما نمیتونیم اشنا بشیم؟
لا اقل یه لینکه ساده!
مرسی اومدی اما من از شر و ور و کوسشرت گفتن عقم میگیره عوضی؟!!!!
افتاد